انجم روز
شعری به گویش محلی بندر لنگه
از روان شاد استاد عباس انجم روز
.............................................
«خَشُم در کارگاه عشق مَـگّـه»
خَشُم از دردی که درمونی اُشنی
شِرنْـگُم خَش که نوش جونی اُشنی
خَشُمْ از درد دوری یار دلسوز
که جز سوز دلم درمونی اُشنی
خَشُم کز بی وفایی در بلاهُم
و کاری هم که هیچ پایونی اُشنی
خَشُم کز کار شیطونی بری هم
که هر کِشْ بِ دگه ایمونی اُشنِیْ
خَشُم در کارگاه عشق مَگّه
که جز یاد خدا ازبونی اُشنی
مَکَسْ ناشا گُـتَه دردُم چرا که
حدیث عشق هم گفتونی اُشنی
سری ام هه وکار خوم که باکی
دگه از کفر از ایمونی اُشنی
بجز آه از دل سردم نِدا چِی
لُو زردم لُو بیرونی اُشنی
و خلوتخونه ی جونون کسی امهه
که هِسْ آدم چُن مو جونی اُشنی
مپرس از مو که راه عشق چو هِنْ
که هرکه چُو شَتِه بیرونی اُشنی
بیابونی درازنْ خواجه دنیا
عجب جایی که جز زندونی اُشنی
...........
روانش شاد باد
با تشکر از وبلاگ ( سورو )
درگستره تاریخی لارستان که بنا به اساطیر گذشته ای به قدمت تبار قوم آریا دارد زبانی رایج است که تنها میراث دار - و تقریبا مشابه - زبانی است که زمانی مردم عصرساسانیان به آن کتیبه ها نوشته ؛ شعر ها سروده و کتابها ی بزرگ تالیف کرده اند . اینک نیز در خاستگاه و مهد اولیه آن ما دراین گستره تاریخی لارستان با همان کهن واژه های ناب زندگی می کنیم و با آن عواطف و احساس خود را بیان می کنیم .