عکس هفته - 10
بُی گُل ِ گاری ؛ بُی وطن اُندای
بو ک ِ شُ اَکنُم ؛ روح مُ تَن اُندای

با تشکر از http://abadibigherd.blogfa
بُی گُل ِ گاری ؛ بُی وطن اُندای
بو ک ِ شُ اَکنُم ؛ روح مُ تَن اُندای

با تشکر از http://abadibigherd.blogfa
رخت گشاد
دقیقا مشخص نیست که منشا این لباس زیبا از کجاست . اگر به لباسهای محلی در جنوب فارس ازحوالی فیروز آباد گرفته تا مناطقی قریب به بستک توجه کنیم همه آنها شامل دامنی بلند و گشاد و پیراهنی بلند که تا روی باسن را می پوشانده است بوده اند. در خود اوز هم تا یک صد سال پیش از این لباسی شیبه به آن مرسوم بوده و لباس عادی مردم محسوب می شده است . ولی آنچه که به ( رخت گشاد ) تمایز می بخشد فراوانی زینت آلات و طلا هایی است که با آن آمیخته شده است . زینت هایی که بسیار مشابه با آرایش رقصندگان معابد هندی است . و این خود این ایده را که این لباس با الهام از آنجا به وجود آمده باشد را موجب شده است . حتی برای این لباس کفش مخصوصی به نام ( کفش سغری ) وجود داشته که حتما می بایست از هند وارد می کرده اند . بدین گونه به نظر می رسد شاید تلفیقی از لباس اصلی محلی و آنچه که از آنجا آمده بوده است نهایتا منجر به ایجاد رخت گشاد شده است .سفر های تجار اوزی طی یکی دو قرن اخیر و اقامت نسبتا طولانی بعضی از آنان و تاثیری که از محیط پیشرفته هند در آن زمان گرفته اند هم موید این فکر می گردد.اگر به آرایش سنتی عروس هم هنگام در بر کردن رخت گشاد توجه شود باز مشابهت آن با خطوط و نگاره های هندی مشهود است . نیز در( سرود عروسی) بسیار قدیمی در اوز تا اندازه ای به این مساله اشاره شده است آنجا که می گوید:
کَوش سغری و نال زنگی پشت پَی اِسپی شَوِ پشُنِن گپ بیبَ هارًس زرورق هندی شّوِ
از طرفی قیمت بالای کل این لباس حکایت از این دارد که این لباس خواص بوده است و همه گیر شدن استفاده از آن بعدا اتفاق افتاده است .امری که حتی تا حالا هم باقی مانده که همه رخت گشاد ندارند و عده ای در مواقع ضرور از دیگران قرض می گیرند .
به هر صورت این لباس زیبا حالا به نماد اوز و لارستان بدل گشته است و اگر با درایت از آن در مناسبت های فرهنگی استفاده شود ظرفیت تبدیل شدن به نمادی از کل منطقه را دارد.
اسامی بعضی از اجزای لباس :
کره باغی کلاه خوص دوزی شده
دسمال کچه دستمال حریر سه گوش که زیر گلو بسته می شود
بَلَ روسری بزرگ خوص دوزی شیفون
جُمَ پیراهن با یقه و سر دست زری دوزی اطلسی
نِنتا ی گشاد دامن بلند اطلسی با حاشیه دوزی نقره و زری
جُلُوی تسمه پهن از طلا که زیر گلو و دور سر بسته می شود
شیخپ گلوبند بزرگ از طلا و دانه های درشت سنگهای قیمتی
چنار یکی ار دایره های بزرگ طلایی از گلوبند
برگک آویز های طلایی کوچکی که به چنار متصل است
اشرفی سکه های طلا که در گلوبند است ( اشاره به عهد اشرف افغان )
گًز goz میله های طلایی که در گلوبند است ( اشاره به غازی که لقب تیموریان است )
ماهک آویز از طلا که پیشانی را می پوشاند
هَلّ آویز از مروارید که پیشانی رامی پوشاند
چُمبُر دسبند بزرگ طلایی با برجستگی خار مانند
پتری حلقه طلایی که به پره بینی بسته می شود
کُوش سغری کفش چرمی با نوک باریک و با زنگوله (کفش ساغری )
میلی حلقه نقره ای برای زینت مچ پا با دانه های درشت از سنگهای قیمتی
و خاستگاه زبانهای ایرانی
زبان لارستانی ریشه در زبان فارسی میانه دارد بدون این که از فارسی نو چندان تاثیر عمیقی گرفته باشد.خود فارسی میانه ریشه در فارسی باستان و آن نیز با اوستایی از یک جا آمده اند که همانا زبان های ایرانی باستان باشند . زبانهای ایرانی باستانی همراه با زبانهای باستانی هندی زیر مجموعه ای از زبان هندو اروپایی است .
ما برای این که به تاریخ زبان لارستانی و ریشه شناختی آن برسیم از جایی کلی تر شروع می کنیم و ان شناخت زبانهای جهان است و مکانی که ما در آن جا گرفته ایم.
در زبان شناسی، مفهوم و موضوع خانوادههای زبانی (Language family) از آنجا نشأت میگیرد، که همچون همهٔ اشیاء، پدیدهها، و فرایندهای پیچیده زبانهای طبیعی انسانی هم صفات، تظاهرات، و آثار فراوانی از گونهٔ حیاتداشتن و زندهبودن از خود بروز میدهند. از جمله، زبانها هم مانند جانوران دارای خانواده و خویشاوند هستند.
خانوادههای زبانی در جهان امروز
آسیا خاستگاه مهمترین خانواده های زبانی جهان است. امروزه اکثریت مطلق مردم جهان به یکی از زبان های خانواده های هند و اروپایی ، سامی ، استرالیایی- آسیایی ، استرانزی، و آلتای سخن می گویند؛ خانواده هایی که همگی ریشه آسیایی دارند. این نظریه که ”بشر ریشه ی آفریقایی دارد“ شاید درست باشد، اما بدیهی است که زبان های آسیایی، دقیقا در آسیا تکامل یافته اند:
2.5 میلیون سال پیش، نیاکانِ بشر (و نه انسان امروزی) از نظر فیزیکی و رشد مغزی به درجه ای رسید که بتواند طراحی کند و بسازد. البته، در عمل، این اتفاق بسیار دیر رخ داد؛ تنها 350 هزار سال پیش بود که بشر برای نخستین بار شکارهای از پیش طراحی شده را پایه گذاشت، آتش افروخت، و لباس پوشید. همچنین کهن ترین آثار هنری و دینی بشر (در قالب نقش ها و اشیای مذهبی) بین 30 تا 40 هزار سال قدمت دارند. از دید یک انسان شناس ، زبان ساده ی بشر نباید قدمتی بیش از 350 هزار سال داشته باشد و این زبان احتمالا از حدود 40- 30 هزار سال پیش شکل های پیچیده تری به خود گرفته است. آواهای معنادار برای ارتباط میان انسان هایی که دو میلیون سال پیش می زیسته اند کافی بوده است.
فسیل مرد پکنی که در نزدیکی پکن پیداشده و نیز فسیل مرد جاوه ای که در اندونزی کشف شده است، 500 هزار سال قدمت دارد. هر دوی این مردان، پدران انسانِ امروزی، یعنی Homo erectus هستند. نشانه هایی وجود دارد که اینگونه انسان ها یک میلیون سال پیش پا به قاره ی آسیا گذاشته بودند.
نخستین تمدن های آسیایی، در جنوب باختری آسیا (میان رودگان)، شمال هندوستان، و شمال چین پدیدار شد. کشاورزی ویژگی مشترک هر سه تمدن بود. حمله های افراد بیابانگرد، کشاورزان را به داخل شهرهایی با برج و باروی مستحکم راند. از حدود سه هزار سال پیش از میلاد که گاوآهن اختراع شد، گروهی از کارگرانِ کشاورزی این امکان را یافتند تا به صنعت روی آورند و افزایش محصولات کشاورزی و کارِ صنعتگران، رویهمرفته، زمینه را برای بازرگانی و ارتباط فرهنگی مهیا ساخت.
با مطالعه ی خانواده های زبان های آسیایی مشاهده می شود که تقسیم این خانواده ها به زیرخانواده ها و سپس به زبانهای گوناگون از پس از اختراع گاوآهن آغاز شده است. اساسا گوناگونی زبان ها، نتیجه ی مستقیم کوچ و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری فرهنگی است.
خانواده ی زبان های هند و اروپایی
خانواده ی زبان های استرانزی
خانواده ی زبان های استرالیایی- آسیایی
خانواده ی زبان های سامی
خانواده ی زبان های آلتای
خانواده ی زبان های اورالی
خانواده زبان های هند و اروپایی بزرگترین خانواده زبان های جهان از نظر تعداد کسانی که بدان سخن می گویند(6/1 میلیارد نفر)می باشد. محدوده جغرافیایی این خانواده، از آسیای جنوبی و ایران گرفته تا کل قاره های اروپا و آمریکا را دربر می گیرد.
۶۰۰۰ سال پیش، مردمی که به زبان هند و اروپایی اصیل سخن می گفتند، در منطقه قفقاز جنوب ارمنستان، گرجستان، آذربایجان می زیستند. این قوم به تدریج، شاید به دلیل کمبود منابع زیستی و شاید هم بخاطر حمله قوم های همسایه، ناچار به مهاجرت از زیستگاه خود شدند. این مردم، خود را آریایی (یعنی شریف ، خوشنام و شکوهمند) می خواندند .
گفتیم که زیستگاه نخستین آریایی ها درناحیه ای بود که امروزه داخل مرزهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان قرار دارد. اما در این باره، نظریه دیگری نیز موجود است که زیستگاه نخستین آریاییان را تا شمال دریای سیاه بالا می برد. چنانکه پیشتر اشاره شد، هر گروه مهاجر آریایی به سویی رفت و زیر تاثیر زبان و فرهنگ میزبان خود خانواده ای از زبان های هند و اروپایی را ایجاد نمود.
................برگرفته از http://linguist87.blogfa.com و ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
واژگان هر زبان گنجینه ی آن است . هر واژه در واقع بار فرهنگی وسیعی را به دوش می کشد . واژگان همه جنبه های زندگانی را شامل می شوند . از زندگانی عادی ومعنویات عالی گرفته تا کوچکترین خلق و خوی انسانها را ثبت می کنند . هر زبان با واژگانش هست که غنی می گردد و ادبیات سرشار را نضج می دهد که خود از نو واضع واژه های جدید می گردد .
گفته شده که زبان لارستانی گنجینه متمول واژه هاست و این گفته ای به واقع درست است . شاید این خانه مکانی وسیع برای این گنجینه نباشد ولی از این پس خواهیم کوشید با ارائه واژه های گویش اوزی و دیگر گویشها دری به این گنجینه بگشاییم.

فرهنگ واژگان اوزی
.............................................................................................
الف
اوزی فارسی
..............................................
ائوس باردار
اخولَ آغل
ارغلک نوعی کت زنانه
ارزَ کفش ارزان قیمت
استک کللَ بازی سنتی و فکری اوز
استه هرگز
اشپتَ ترشح مایعات – پشنگ آب
اشکندیر قلاوسنک – وسیله ای برای پرتاب سنگ
اشکون جای تا شده در لحاف و غیره
البی زینت زنان از طلا به شکل هلال ماه
امجل هوو
امبونه انبان –مشک باد کرده
انگو ویار هنگام آبستنی زنان
..........................
ادامه دارد......
دگرگونی آوایی گویش اوز
( ۱ )

هنگام بررسی گویشها و دقت درچگونگی تغییر آوا ها و هجا ها ی هر واژه گویشی در مقایسه با همان واژه در زبان فارسی روندی مشاهده می گردد که عملکرد گویش را تعیین می کند . به زبان دیگر هنگامی که یک از گروه واژه ها و هجا ها در بافت زبانی یک گویش همه به یک روش و به یک ساختار تغییر شکل می دهند این امر مشخص می کند که دستگاه هایی که در این گویش و یا زبان در مقایسه با فارسی کار می کند تحت چه شرایطی باعث تغییر در ساخت واژه می شود . و این روند تغییر در واقع یکی از اساسی ترین ویژگی آن گویش به حساب می آید . وبا تکیه بر این دگر گونی های آوایی می توان مسخصات گویش و یا زبان و تفاوت های آن را با فارسی تعریف کرد . و از آنجا گویش را در واقع با اختلافی که با زبان فارسی معیار دارد شناخت .
آنجه که طی در پی می آید روند این دگر گونی ها از گویش اوز در مقایسه با زبان فارسی است که خود می تواند تا اندازه زیادی باز تاب روند کلی این گونه دگر گونی ها در دستگاه زبان لارستانی باشد. اصل مطلب سال قبل در همایش زبان لارستانی در اسفند ماه تهیه و ارائه شده است.
تذکر : چون مطلب مفصل است هر بار قسمتی از آن ارائه می شود.
مقايسه آوائي بين گويش اوزي و زبان فارسي معيار
هنگام بررسي دستگاه آوائي گويش اوزي متوجه تغييراتي در آرايش واجهاي گويش در مقايسه با زبان فارسي مي شويم. تغييراتي كه مي توان آنها را ويژگي گويش اوزي دانست. به عبارت ديگر اين تغييرات يا تفاوتها مشخصه گويش را نمايش مي دهند.
a ) در واژه هاي فارسي هرگاه ( ā ) پيش از همخوان پاياني ( n ) قرار داشته باشد در گويش اوزي به صورت ( o ) در مي آيد و ( n ) پاياني حذف مي شود. ( به جز موارد استثناء )
ولي هرگاه واژه به صورت اضافه در آيد آنگاه دوباره همخوان ( n ) پديد مي شود.
|
|
فارسي |
اوزي |
|
تابستان |
tabestān |
tavesto |
|
زمستان |
zemestān |
zemesto |
|
درمان |
darmān |
darmo |
|
نان |
nān |
no |
|
دالان |
dālān |
dālo |
|
آسمان |
āsmān |
āsmo |
|
گران |
gerān |
gero |
|
بيابان |
beyābān |
beyābo |
|
زبان |
zabān |
ezbo |
|
تهران |
tehrān |
tehro |
|
نان دان ( جاي نان ) |
nāndān |
nodo |
|
زعفران |
za?ferān |
za?fero |
|
جوان |
javān |
javon |
ولي در اضافه اسم داريم كه : tāveston – e – garm تابستان گرم
b ) در گويش اوزي مصوت ( ā ) قبل از ( ne ) پاياني واژه فارسي به صورت ( o ) در مي آيد و خوشه ( ne ) پاياني به صورت ( na ) تبديل مي شود.
|
|
فارسي |
اوزي |
|
خانه |
xāne |
xona |
|
دانه |
dāne |
dona |
|
شانه |
ŝāne |
ŝona |
|
لانه |
lāne |
lona |
|
بهانه |
bahāne |
bahona |
c ) در گويش اوزي واكه ي ( ā ) پاياني قبل از ( m ) انتهاي واژه ي فارسي به ( o ) تبديل مي شود. ( - om ) <----------- ( - ā m )
|
|
فارسي |
اوزي |
|
حرام |
harām |
harom |
|
خام |
xām |
xom |
|
شام |
ŝām |
ŝom |
|
نام |
nām |
nom |
|
حمام |
hammām |
hamom |
|
پيغام |
peyqām |
pey૪om |
و در بعضي از واژه ها داريم که: ( ô m ) <------- ( - ām
بادام bādām ------- > badôm
تمام tamām ------> tômôm
.................................................................................................
عنایت الله نامور بهمن ۸۸
گویش کناره های خلیج فارس بندر لنگه و خمیر و مناطق مجاور که به نوعی در معرض گویش بندر عباسی قرار دارند پاره ای از عناصر آن گویش را همراه خود دارد .به نحوی که با گویش های مناطق شمالی تر مانند بستک و لار وخنج تفاوت های واژگانی بارزی دارد . هر چند اهالی زبان لارستانی در درک مفاهیم این گویش ها مشکل چندانی ندارند ولی چگالی واژه های بندری در کل این گویش ها تفاوت ها را به سهولت نشان می دهد . باید توجه داشت همانطور که قبلا هم در این خانه آمده است زبان لارستانی را دانشمندان زبان شناس با بشکردی و کمزاری از یک گروه می دانند که با نام زبانهای جنوب شرقی خوانده می شود .
قطعه زیر شعری است به گویش مردم کنگ بندر لنگه که در آن می توان تفاوت ها گفته شده را مشاهده کرد :
بر گرفته با تشکر از وبلاگ ۰ دخت کنگ )یک ماه و اندی پیش ششمین سالگشت پرواز همیشگی زیبا ی من بود . در داغ از دست دادنش که هنوز و همیشه دلم با اوست.
عزیزی که همچنان با من است این قطعه آخرین سروده ام و به یاد اوست :

دردی بُدور
dardi boodoor
اُن طرفتز چشمِ تاریک شُوُم
بَکُ روشن نور هُد تِک آسمو
تِک شُوِ بادُ بَرُنِ سردُ کور
رخصِدَی ابرُد کِ هَی دامَ اَچو
On taraftaz ĉaŝme tārike ŝôvom
Bak-ko rowŝn nor hôd tek āsemoo
Tek ŝôve bādo barone sardo koor
Raxseday abrôd ke hay dāmao aĉoo
کاتُ نقلِ آمُدَ تِک دل بُری
بویِ عطرِ یادِ پشتَ شُم رَهُد
غصتَیا نقلُش همی دردی بُدور
یادِ رُزیای ِشِکستَ شُم رَهُد
Kāto nak-kle āmoda tek del bori
Booye atere yāde peŝta ŝomra hôd
Γostayā nak-kloŝ hami dardi boodoor
Yāde rôzyaye ŝekasta ŝomra hôd
مینَیِ بوسکی تکِ بیخِ گُروم
تیش وِل مادَ گریغِ تیننُ
گردَ لولَی زندگی مُهل اُش نِدَ
پاک شاکنُم مِ دلِ خش چرکِنُ
Meynaye booski teke bixe goroom
Tiŝ vel māda gerixe tinenô
Garda loolay zendegi mohloŝ neda
Pāk ŝāknôm e dele xaŝ ĉerkenô
زندگی عکسی اُ مینَی پنجرَ
تک اتاقی سردُ خالیُ سیه
اِ مُ هُم چش انتظارُت پشت ِدر
یاد توهمراه ُمونسُم مَهَ
Zendegi aksi o meynay panjara
Tek oatqi sardo xāliyo seya
E mô hôm ĉaŝ entezārot poŝte dar
Yāde tôy hamrāho moonesom maha
عنایت ا لله نامور بهمن۸۸
ريشه يابي واژه ي اوز
نو شته هادي صديقي از اوز

دكتر عبدالمجيد ارفعي اوزي
دكتر عبدالمجيد ارفعي اوزي متولد 1318 داراي دكتراي فرهنگ و زبان هاي خاور نزديك با تخصص رشته عيلامي از دانشگاه شيكاگو مي باشد. وي كه به زبانهاي انگليسي، آلماني و فرانسه آشنايي دارد و به زبانهاي عيلامي قبل از هخامنشي و زبان قديم ( بابلي-عاشوري) و تاريخ و فرهنگ قديم ايران و بين النهرين مسلط است و جزو چهره هاي ماندگار ايران به شمار مي رود در مصاحبه با اينجانب كه در عصر اوز شماره 46، مهرماه 1383، صفحه 14 چاپ شد در رابطه با نام اوز مي گويد:
"اَوز" داراي يك صورت تحولي است و شكل ديگري است از كلمه "اهواز"، "خوز" و "خوزستان" كه اين اسم را زمان هخامنشي داشته ايم و به عيلامي هاي خوزستان اطلاق مي شده است. اين واژه كه با فتح "الف" و "واو" و سكون "ز" درست مي باشد ريشه اش در فارسي باستان " اوجه " (UVAJA) و (UVJA) مي باشد. از همين كلمه هم "خوز" آمده است ( "او" تبديل به "خو" و "ج" تبديل به "ز") و هم اهواز ( "او" تبديل به "اه" و "ج" تبديل به "ز"). در "اوز" "او" (UVA) خودش مانده و "ج" تبديل به "ز" شده است
|
uvaja |
خوز : xvaja -------> xuza -------> xoz
اهواز : uhvaja --------> ahvaza -------> ahvāz
اوز : uvaj --------> uvaz ------> avaz
براي آشنايي بيشتر با دكتر ارفعي مي توانيد به آدرس زير مراجعه كنيد:
http://213.176.111.15:8080/Farhikhtegan/details.aspx?id=4203
متن زیر مصاحبه آقای ایرج اعتمادی با آقای لطفعلی خنجی است که سال گذشته به مناسبت برگزاری همایش زبانشناسی لارستان انجام شده است که در آن نکات جالبی از این محقق در باره زبان و ادبیات و سابقه زبان لارستانی آمده است . ضمن این که این مصاحبه حاوی بکته نظر های شخصی ایشان در باره پاره هایی از هنر و زندگی نیز هست .
(بر گرفته باتشکر از http://irajetemadi.blogfa.com)

ابرج اعتمادی لطفعلی خنجی
لطفعلی خنجی: زبان لارستانی گویشی از زبان فارسی امروز نیست
اشاره: لطفعلی خنجی نوستالژی خیلی ها در لارستان کهن است. خنجی وقتی در برنامه "پیک شامگاهی" به تفسیر می نشست شاید باور نمی کرد که بیش از هر جایی در لارستان کهن به واسطه نامش محبوبیت کسب کند. کمتر لارستانی دهه 80 و 90 میلادی است که تحلیل ها ی خنجی را درمحافل خود نقل نکنند. خنجی علی رغم نام فامیلیش در بحرین بدنیا آمد. پدرش از دوستداران فرهنگ ایران و بنیانگذاران مدرسه ایرانیان در بحرین بود. پدر برای تحصیل ابتدایی فرزند را به تهران برد. لطفعلی با استفاده از بورسیه تحصیلی به کشور انگلیس رفت و مهندسی راه و ساختمانش را دریافت کرد. در آن دوران با احسان یارشاطار آشنا شد و در تدوین دانشنامه ایرانیکا با وی در امریکا همکاری کرد. از سالهای 1968 تا 1998 جذب رادیو بی بی سی شد و برنامه پرمخاطب "پیک شامگاهی" را اجرا می کرد خنجی خود معتقد است بهترین دوران زندگیش همین روزهای اجرایی برنامه در رادیو بی بی سی بوده است.
خنجی را به عنوان یک زبان شناس نیز در محافل اکادمیک به واسطه تالیفات متعددی می شناسند. خنجی رساله ای نیز در باب چگونگی ترکیب حروف اضافه با افعال در باره زبان لارستانی دارد. خنجی اعتقاد به زبان بودن لارستانی دارد و هرگونه بکار بردن کلمه گویش را در زمان مصاحبه اصلاح می کرد.
مصاحبه خنجی به وسیله تلفن و ارسال نامه های الکترونیکی متعدد انجام شده است. با خنجی پیرامون همایش بین المللی زبان شناسی و مردم شناسی و همچنین زبان لاری و زندگی خانوادگیش به صحبت نشسته ایم.
در نوشته ها خیلی شده که از اهالی زبان لارستانی نام برده شده است . منظور همه ی آن کسانی هستند که به لهجه های مختلف این زبان تکلم می کنند و در گفتگو کردن با هم و تفاهم زبان یکدیگر مشکلی ندارند . این مردم که گویشوران زبان لارستانی به حساب می آیند در وسعت جغرافیایی گسترده ای پراکنده اند و صرف نظر از این که تقسیمات اداری کشوری آنها در کجا قرار داده باشد و تابع چه شهر یا استانی باشند همه یکدیگر را خودمونی می خوانند .
در این نوشته سعی شده است تا آنجا امکان بود از همه آبادی هایی که لارستانی زبانها در آن زندگی می کنند نام برده شود . هر چند ممکن است که بعضی از قلم افتاده باشد . نیز باید توجه داشت در بعضی از آبادیها منطقه ی لامرد ممکن است عده ای به گویش لری و در مناطق قریب به بندر عباس به گویش بندری هم در کنار لارستانی تکلم کنند .
اهالی لارستانی زبان

گله دار - بلوچی - لامرد - براک - کورده - فیشور - لاور خشت - زروان - فرشته جان - جمال آباد - گراش - هیرم- چاه وز - کهورستان - بائن - محمود آباد - خلیلی - کشمک - دیده بان - تخته - هشنیز - خلور - چغان - باغ - ده تل - لب اشکن - هرمود عباسی - کوخرد - ارد - کاریان - دنگز - علامردشت - فداغ - محمله - احمد محمودی - کارگاه - خشت - شناس - اوز - بلغان - گرمشت - لار - علی آباد - دامچه - چاه شرف - شیخ عامر - فتویه - زینل آباد - چاه بنارد - کندر عبد الرضا - آغسته - مارمه - بن کوه - نخل صفا - لطیفی - کریشکی - هرم - شرفویه - گچویه - اشکون - هرمود مرخونی - گنگ ریشه - ده میان - لاغر - انجیره - ده کهنه - جلال آباد - گتاو - قلات - دشتی - درز - غیب الهی - کمال آباد - بیخویه قدیم - باغان - منصور آباد - چاه کور - گرازی - عماده ده - خور - جویم - ابلود - کهنویه - حهره - مهرگان - چاه طلا - زاهد محمود - بیغرد - اشکنان - بید شهر - خلور - کودیان - گزه - مهران - کرمستج - بیرم - مکویه - گارستانه - پیگروبه - بندر لنگه - چاه نهر - هود - اهل - سایبان - هفتوان - دهنو میر - لمزان - سده - کهنه برهان - کنچی - خنج - اسلام آباد - شاه غیب - شهرستان - تدرویه - کندر شیخ - جناح - گزدان - شهرک بیخویه - کهنه عباسی - ده نو - بستک - آشنا - هیرو - شیرینو - گزیر - ده فیش - کهنه اوز - بو چیر - هرنگ - بنارویه - چارک - بالا ده - هرمود صحرای باغ - کهنویه - دژگان - کوشک - بادنی - چهار برکه - بریز - بختیارویه - حسین آباد - گاو بست - رویدر - اخشام - هنگویه - گنگ - ایلچی - باغ - کوهج - انوه - عالی آباد - پدل - رستمی - چاه خالو ها - بائن - وراوی - مزایجان - چاه عینی - مز - کوره - لاغران - شرفویه - زیارت - نرمان - حسین آباد مرگمار - ارمک - گاوبندی - مغویه - گلار - کورده - ابگنه - خرده دره - دهکویه - دهنگ - سایه خوش - حمیران - کرویه - بستانو - ده شیخ - کال - پسبند - سیگار - وردوان - چاه مسلم - مراغ - گشون - تنگ خور - خبرگو و قلعه - مولایی - رستاق - ترمان - نیکان - دستجرد - پا قلات - بریو - رکن آباد - هنگویه - کنار سیاه ( کوال ) - عالی احمدان - قلندران - دهنو خواجه - پای تاوه - چاله - دابست - گزه - زین الدینی پاهین - میستان - گابست - لاور کال - گرکو - خین - غدیر صابری - غدیر کوهی

دوستان!
قرار براین نیست در این خانه بجز از زبان لارستانی و ادبیات آن حرفی بزنیم .
ولی در این کشاکش شهر ستان شدن و حسرت خوردن و بخش ماندن و آرزوی استان لارستان داشتن و در نداشتن و از داست دادن این مرزبندی و یا داشتن و به دست آوردن آن حد و حدود آیا ما قادریم که تاریخ و زبان مشترک سرزمین لارستان کهن را نیز تقسیم و پاره پاره کنیم؟
لارستان کهن این سرزمین اسطوره ای که از هزراه هاگذشته و با تنگناها ساخته از یک آبشخور فرهنگ وزبان مشترک سر برآورده است و تک تک اهالی این زبان کهن در هماره ی تاریخ از همین برکه ها آب نوشیده اند که ما می نوشیم واز همین نخل ها خرما چیده اندکه ما می خوریم . اگر هم زمانی بین این و آن اتفاقی رخ داده و شاید گوشت همدیگر را هم خورده باشند ولی استخوان ها دور نریخته اند . ما چه لاری چه گراشی چه خنجی چه اوزی وچه .... همیشه نشان داده ایم که آن چیزی که ما را صرف نظر از همه ی حدود و ثغور ها ( که همیشه در تغییر است) به همدیگر متصل می کند زبان و فرهنگ مشترکی است که اجداد ما با عبور از سختی ها و محنت ها و بگو مگو ها آن را برای ما به یادگار گذاشته اند تا ما لارستانی زبانها در هر کجا که باشیم همدیگر را خودمونی بنامیم .
این دستاورد مشترک همواره نقطه اتصال ما به هم بوده است نگاهی به تاریخ مشترک این سرزمین سربلند نشان می دهد که پس از فرو خفتن گرد و خاک ها ما مردمان این خاک کهن همیشه در کنار هم زیسته و نان و مهیاوه مان را با هم خورده ایم .
به امید سر افرازی سرزمین اسطوره ای لارستان کهن با هر نام و با هر اسمی
عبدالغفار سیفایی اوزی
مرحوم عبدالغفار سیفایی فرزند مرحوم اسماعیل سیفایی اوزی در سال 1296شمسی متولد شد واز انجا که پدرش در شهر بندرلنگه شاغل وساکن بود تحصیلات مقدماتی را در دبستان ملی محمدیه بندرلنگه گذراند وبعد برای ادامه تحصیل به هندوستان رفته وتحصیلات متوسطه خودرا در شهر بمبی در دبیرستان ,, سنت رویر ,, بپایان رسانیده وبه بندر لنگه بازگشت وپس از مراجعت از بندر لنگه ابتدا در دبستانها به اموزگاری پرداخت وسا لهای بعد به تدریس در دبیرستانهاپرداخت چندی در حوزه فرهنگ بندرعباس بود مدت 10سال در اموزش وپرورش رفسنجان وتا پایان خدمت وتدریس در کرمان دبیر ادبیات وزبان عربی بو.د وپس از 33سال که در خدمت فرهنگ واموزش وپرورش بود در سال 1345شمسی باز نشسته شد واز ان تاریخ تا پایان عمر در شهر شیراز اقامت گزید ودر صبح جمعه 25اردی بهشت 1366شمسی بعد از 70سال زندگی پربار در دیار سعدی و حافظ به سرای باقی شتافت و در همان شهر، مدفون گردید.
کتاب ارزشمند ضرب المثل های محلی اوز که به کوشش فرزندان او در سال 1368به چاپ رسیده از اثار ماندگاری است که نشانه های فرهنگی ومحلی مردم اوز را با خود دارد در این کتاب که در 150صفحه به چاپ رسیده 145ضرب المثل اوزی در ان به گویش اوزی اورده وبه فارسی برای هرکدام از ضرب المثل ها توضیح لازم داده شده است .البته از مرحوم عبدالغفار سیفایی اشعار ونوشته های دیگری نیز موجود است که متاسفانه هنوز به چاپ نرسیده که امید واریم همچنان که فرزندان ایشان در مقدمه کتاب ضرب المثل ها اشاره نموده اند ان را بدست چاپ وانتشار بسپارند تا مردم اوز وفرهنگ دوستان جامعه بیشتر با نوشته ها او اشنا شوند
«سیفایی» مردی ادیب و شاعر، پاکدل و پاک نظر و نیک محضر بود. خطی خوب و انشایی سلیس و روان داشت. از آن مرحوم ، مجموعه ای از اشعار نغز و حکیمانه و کتاب جالب «ضرب المثل های محلی اوز» به یادگار مانده است.
فرهنگستان ایران، قدر و منزلت این استاد ادیب و فرهیخته را نیکو ادا نمود و شرح حال آن شادروان را در جلد سوم کتاب دانشمندان وسخن سرایان فارس تالیف محمد حسین رکن زاده ادمیت که در سال 1339شمسی به دست چاپ سپرد که در آن ضمن انکه عبدالغفار سیفایی را یکی از سخن سرایان فارس معرفی کرده یکی از شعرهای ایشان هم دران کتاب درج نموده اند.
ای دوست در فراق تو افسرده شد دلم گویی که نیست جز غم روی تو حاصلم
شب تا سحر به ذکر تو بیدار مانده ام تا کس نگوید آن که ز یاد تو غافلم
باور مکن که بی تو بهشت آرزو کنم خوش بود اگر بدی سر کوی تو منزلم
گویا بهشت جایگه مقبلان بود گر رخصتم بود به جوار تو مقبلم
یک روز گفته ای که به عهدت وفا کنی روزی کنی که سبزه دمیده است از گلم
از دست روزگار شکایت کجا برم خاموش کرد باد بلا شمع محفلم
زبان لارستانی در ویکی پیدیا

در ویکی پیدیا به زبان انگلیسی راجع به زبان لارستانی مطلب زیر امده است . چند نکته جالب در این نوشته جلب نظر می کند :
* نوشته شده است که هر چند واژه های مشترک زیادی بین زبان فارسی و زبان لارستانی هست ولی به نظر می رسد که زبان لارستانی دستور زبان متفاوتی در مقایسه بازبان فارسی دارد.
* نوشته شده است این باور وجود دارد که زبان لارستانی یکی از قدیمی ترین زبانهایی که پس از حمله اعراب همچنان به حیات خود ادامه داده است .
*نوشته شده است که زبان لارستانی بازمانده زبان پهلوی است . همچنان که زبان فارسی و بیشتر گویش های رایج در ایران نیز بازمانده همین زبان هستند .
* نوشته شده است که زبان لارستانی بسیاری از واژه های زبان پهلوی و خصوصیات دستوری آن را حفظ کرده است به صورتی که آن را از زبان فارسی ( زبان خواهر ) مجزا و مشخص می کند . لغات عربی دخیل در زبان لارستانی در مقایسه با زبان فارسی کمتر است و بشتر آنها توسط زبان فارسی جدید وارد زبان لارستانی شده است .
* نوشته شده است جالب توجه است که نه نتها واژگان و ساختهای دستوری مشابه بسیاری بین زبان لارستانی و دیگر گویش های ایرانی مانند لری که از یک گروه - جنوب غربی - هستند مشاهده می شود بلکه این شباهت ها حتی با گویشهایی نظیر گیلکی و کردی که از گروه شمالی غربی به حساب می آیند نیز قابل مشاهده است .
* نوشته شده است یکی دیگر از ویژگیهای مهم زبان لارستانی دارا بودن پیوند های محکم تری با زبان های ایرانی قدیمی در مقایسه با زبان فارسی است . و این البته بیشتر به خاطر این می باشد که زبان لارستانی به صورت یک زبان محلی و منطقه ای بوده است و نیاز هایی کمتری برای توسعه آن احساس می شده است .
این هم اصل مطلب ویکی پیدیا به زبان انگلیسی :
Language
The outstanding specification of Larestan county, and its center Lar is the people's dialect. The Larian (so-called Achomi) dialect is much more like an independent language rather than a variation of Persian. The vocabulary have some words in common with Persian, but the grammar seems very different from ordinary Persian language. There's a belief that this dialect is one of oldest dialects that have survived through the impact of Arabic on old Persian language.Larestani is derived from middle Persian more common known as Pahlavi. Pahlavi is also mother to modern Persian as well as all other existing dialects included in the southwest branch of the Iranian language group.
It should be noted that the name Pahlavi was applied to a number of different dialects spoken in a rather vast area from Ctesiphon in nowadays Iraq to southern cost of the Persian Gulf as well as Hormouz strait. The area corresponds to the greater Pars province. Please see more information about Pahlavi by searching the following phrase: [ The term 'Pahlavi,' in its widest extent, is applied to all the varying forms of the medieval Persian language, from the time when the grammatical inflexions of ancient Persian were dropped, till the period when the modern alphabet was invented, and the language became corrupted into modern Persian by the adoption of numerous Arabic words and phrases.]
Larestani has kept lots of words from Pahlavi and grammatical peculiarities that distinct it from her sister modern Persian. Number of adopted Arabic words in Larestani are of lesser extend compared to that in modern Persian. Arabic words have mostly been imported indirectly by influence of modern Persian.
It is also interesting that some of distinct words or grammatical properties in Larestin could be found in other sister dialects as Lori but also in more distanced related languages as Gilaki and Kordi both of which, included in the northwest branch of Iranian Languages.
Another important feature of Larestani is that it has kept stronger ties to its grandmother old Persian compared to ties between old and modern Persian. That is perhaps due to the fact that being a local language there is less need to be dynamic, less need for development and less need for interaction towards other local languages. Larestani is an oral language and it has no much literature. Written and official language has always been modern Persian.
معماری سنتی در لارستان


ضرب المثل هایی به گویش لار

ويک گل بهار نابو .
Va yak gol bahār nā bu
با يک گل بهار نمي شود.
پنج انگشت چونه يک نابو
Panj angoŝ ā ĉ one ya k nā bu
پنج انگشت مانند هم نمي شود يعني در خلق و خوي و صورت و سيرت متفاوتند .
مشکالي گپش خشن
Meŝkāli gapoŝ xaŝen
شکارچي گري، گفتگوي و صحبتش خوبست .
چه نه مهيني که شز دريا گرته
ĉone Mahini ke ŝoz daryā gerete
دريا گرفته اند مي باشد ، مثل ماهي که از
در موردي گفته مي شود که کسي ترسيده و بهت زده و ناراحت باشد
اشتر دزده دو کو دو کو نواسي
Oŝtor dozeda dokow dokow navasi
شتر دزديدن با دلا دلا رفتن مناسبت ندارد.
گو اکن بش اکره گو چشه
Gow ĉaŝe gow akon baŝ akare
گاو گاو را مي بيند و شخم مي زند. در مورد رقابت گفته مي شود.
او که يکجا وامنه گنه ابو
Ow Key okjā Va mane gana abu
آب که دريکجا بماند گنديده مي شود
این قطغه از شاعر گرانقدر لارستان و دوست نادیده عزیز جناب آقای عبد الرضا مفتوحی را که ملاحظه می کنید حاوی طنزی عمیق وزبانی شیرین و واژه هایی شیواست .دکتر اسد الله نوروزی استاد دانشگاه و ادب شناس مشهور در باره شاعر و این شعر در کتاب ( ارج نامه احمدی ) از جمله نوشته است که مفتوحی جوان آینده دار شعر به گویش لاری است و یاد آوری کرده است که درج نمونه اشعارش در نشریات نوید بخش آینده ای خوب است ( ص ۱۹۵)
پُسِکَی
پُسِکَی وِل کَتِ اُ زیادی اَ ز دَس اَدَرِ
یَک جَمَی رَنگ ووَرَنگی چُنِ ماکسی شَبَرِ
صورَتُش گُل گُلِ مِثلِ گُلِ غالی پَک پَکو
اَگَ دورَیِ قَدیم اَند شُ اَگُت کَئر ِ گَرِ
یَک لَکی شَدور ِکَلَّی ویِکی شَدور ِ پا
یکی اُشگُت کِ گَمونُم مُنِ عصرِ اَجَرِ
یَک سَگِ پَشمِنِ زِشتی شَبَغَل وو شَسِرَ
اِسمِ خُش اُشنَدی مایکل ولی اَصلُش سَفَرِ
یَک موبَیلی اشخِلِدِ و عینَکِ دودی شَچَشِ
فکر اَکِردای که پُسِ خالَیِ شیخِ گَطَرِ
مَ بَبَش گُت کِه پُسُت اِندِه بُده قِرتی کَتِ
ولی اُمدی که بوآش اَز پسِ زِشتُش بَتَرِ
در آخرین شماره عصر اوز یک آگهی برای تولد کودکی به چاپ رسیده بود که در نوع خود جالب توجه است . از این که اهالی زبان لارستانی از زبان مادری خویش برای مقاصد گوناگون از جمله برای چاپ آگهی سالروز تولد فرزندشان استفاده می کنند خود نوید بخش است و نشان می دهد لا اقل تا این سطح استفاده از زبان همگانی می شود و می توان گفت گفتمان دیگری که همانا به کار گیری زبان مادری در عرصه های واقعی و عملی می باشد شروع شده است .

اینک به آگهی مذبور توجه کنیم :
گُلِ اُمیدِ خونَیش؛ چه خَش اُندِش
پرنده ي آشیونه یش؛ چه خَش اُندِش
چه خَشِ اسم« محمد با امین » ت
تو پاکیزه و تازه یش؛ چه خَش اُندِش
(فرح) نازُت بنازِ اي گل ناز
تو عطر گُلِ پونه یش؛ چه خَش اُندِش
ببِ باباي تو پُشتُ پناهت
که( نادر) تِک زمون یش؛ چه خَش اُندِش
مبارك سالگردُ جشنِ میلاد
خَشی مو تُ بهونه یش، چه خَش اُندِش
پدرت نادرو مادرت فرحناز
فرهنگ فرامرزان
تالیف : حسن فرامرزی
در ادامه معرفی کتابهایی که درباره زبان لارستانی و گویش های مختلف ان نوشته و چاپ شده اند اینک به کتاب ( فرهنگ فرامرزان ) تالیف حسن فرامرزی می پردازیم .
نویسنده محترم خود در باب تالیف کتابش نوشته است :
.... آنزمان که همشهری محقق و فاضلم آقا ی دکتر اقتداری کتاب با ارزش ( فرهنگ لارستانی ) تنظیم کرد برآن شدم که فرهنگی درباره لهجه و گویش بلوک فرامرزان تدوین کنم .ولی کارهای دیوانی اجازه انجام آن را به من نداد ..... اینک پس از فراغت از کار دیوانی این کتاب آماده شده است که شاید نخستین پژوهش درباره زبان و گویش مردم فرامرزان باشد . مردمی سخت کوش و گردن فراز که به رغم بخل طبیعت و بی مهری تاریخ عمیق ترین پیوند را با فرهنگ و ادب سرزمین ایران حفظ کرده اند.
سپس وی به معرفی بلوک فرامرزان می پردازد و می نویسد که :
فرامرزان بلوکی در شمال بتدر لنگه و در جنوب غربی بستک که بخش کوچکی از لارستان بوده که در تقسیمات کشوری از ان جدا شده و تابع بندر عباس گشته است .
و به دنبال آن مولف تک تک روستا های فرامرزان را نام می برد که شامل : گچویه - کمشک - هنگویه - کنار سیاه ( کوال ) - عالی احمدان - قلندران - دهنو خواجه - پای تاوه - چاله - دابست - گزه - زین الدینی پاهین - میستان - گابست - لاور کال - گرکو - خین - غدیر صابری - غدیر کوهی می باشند .
از نظر کار زبانشناسی کتاب در واقع فرهنگ واژگانی منطقه فرامرزان است که در حدود دوهزار و پانصد کلمه را در خود جای داده است . واژه ها به صورت الفبایی تنظیم شده و در مقابل هر واژه که به حروف فارسی نوشته شده آوا نگاری لاتین هم آمده و به فارسی معنا شده است . از این نظر که واژه های زبان لارستانی گرد آوری شده آوانگاری هم شده است ارزش این کتاب را به عنوان مرجعی از زبان لارستانی و پژوهشهای مربوط به این زبان بالا می برد . واژه های گرد آمده مربوط به همه ی روستا های منطقه فرامرزان است و نویسنده البته روستای گچویه ( زادگاهش ) را مبنا قرار داده و هرکجا که لازم بوده در جلو هر واژه روستایی که واژه مربوط به آنجاست را ذکر کرده است .در پایان کتاب هم وجوه صرفی چند فعل از زبان لارستانی در زمانهای مختلف گذشته و حال صرف کرده و آورده است که خود جالب توجه است چراکه این کار کوششی به حساب می آید قبل از تالیف کتاب ارزشمند دستور زبان لارستانی از لطفعلی خنجی و در واقع فتح بابی است در آن حهت .
حسن فرامرزی خود در کتاب متذکر شده است که در تالیف کتاب از راهنمایی استادانی نظیر احمد تفضلی - احمد اقتداری - حمید ایزدپناه - و دو دانشمند زبان شناس ژاپنی بهره برده است .
این کتاب در سال ۱۳۶۳ و در تیراژ ۲۰۰۰ نسخه در تهران به چاپ رسیده است .
یک صفحه از کتاب
ترانه کودک در اوز
اُشتُر اَگِ مُ پیرُم دُ بارِ خر بِگیرُم
Oŝtor age mo pirôm do bāre xar begirôm
وَ کاو کُوِ برا چُ خُنَی دُتِ مَشا چُ
Va kow kove barā ĉô xonay dote maŝā ĉô
دُتِ مَشا نّ وایِ سگ شَ خونَ لُگ آیِ
Dote maŝā ne vāye sag ŝo xoona lôg āye
چدُم بُستونِ خالِ اُسی دُ تا خلالِ
Ĉedôm bostoone xāle osey dotā xalāle
خلالِ اُش نِ داکِ پُش شُ بنارِ آ کِ
Xalāle oŝ nedā ke poŝ-ŝo Benāre āke
شَ چاهُ برکَ بستُم شُ غُمپِ برکَ بستُم
Ŝo ĉāho berka bestôm ŝo γômpe berka bestôm
دُ تا برکَ پُر اوُد هَمَش مرغُ کبا بُد
Dotā berka por āvôd hamaŝ morγo kabābôd
دُ تا چَهرَی رنگی دُ تا خروس جنگی
Dotā ĉahraye rangi dotā xoroose jangi
شَه کوکو مَ رنگَ کُلَی با تو دُ رنگَ
Ŝah kookoo ma ranga kolay bātoo do ranga
................
با تشکر از خیرا و مکیه